مرحوم محدّث قمى از کامل بهائى نقل مىکند که: «زنان خاندان نبوّت، شهادت پدران را از فرزندان خردسال پنهان مىکردند و مىگفتند: پدرانتان به سفر رفتهاند. این ماجرا ادامه داشت تا آن که یزید اسیران را به شام آورد (آنها را در مکانى نزدیک قصر اسکان دادند تا آنکه) دخترکى چهار ساله از امام حسین علیه السلام شبى از خواب برخاست، پریشان و آشفته شد و گفت: پدرم کجاست؟ من او را هم اینک دیدم!....ادامه مطلب
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.